دستشویی، اتاقی کوچک برای خودشناسی!
این پست را پاستوریزگان (کسانی که دارای سیستم گوارشی حساس به صحنه های تهوع آور هستند) نخوانند!
رومو به دیوار می کنم، یه شیشه گلاب هم میذارم این گوشه، خودت اگه خواستی به روت بپاش! اگه چشماتو ببندی بهتره، اما نه، تو که نمی تونی ببندی، پس من چشمامو می بندم و هر چی از قلمم دراومد می نویسم:
راستی یه کیسه اظطراری هم اینجا میذارم تا اگه یه موقع وضعیت بحرانی شد، کیبورد و مانیتورت کثیف نشه!
اونقدرها هم چندش آور نیست، اگه خوب بهش دقت کنی، برات جذابو پندآموز هم خواهد بود. شاید این یکی از بهترین نعمت های خدا به آدمیزاد باشه که ما روزی چند بار، گذرمون به دستشویی (اسامی دیگری نیز برای آن در اخبار آمده است: مضطراب، توالت، W.C، دورة المیاه، تالار اندیشه و...) میفته!
تا حالا به این فکر کردی که درس هایی از خودشناسی و چه معارف عمیقی تو این چاردیواری 5-4 متری نهفته؟! بیخود نیست که میگن خیلی از مسئله های سخت ریاضی دنیا تو این اتاق فکر کوچولو حل شدن! آخه فکر آدم حسابی باز میشه! فرصتی پیش میاد تا به دور از قیل و قال دنیا، یه کم تنهایی فکر کنیم!
فقط کافیه چشمامونو بشوریم و به بعضی چیزایی که به ظاهر بی خاصیت، زشت و بوگندو به نظر میرسن، جور دیگه ای نگاه کنیم؛ به این فکر کنیم که این ...ها همون جوجه کباب و همون غذای چرب و نرمه هستن که چند ساعت پیش با ولع و لذت وصف ناپذیری خوردیمشونو حالا هیچ اثری از لذتشون نیست. فقط فضولاتی که حتی دوست نداریم راجع بهشون فکر کنیم ازشون باقی مونده!
به این فکر کنیم که بعضی وقتا اونقدر شکممون پر میشه و نیاز به رفع حاجت پیدا می کنیم، که در یک لحظه همه چیز رو فراموش می کنیم و حاضریم هر چی داریم بدیم تا جایی برای قضای حاجت پیدا کنیم. (اینجا یه ضرب المثلی در مورد عاشقی هم وارد شده که عارم میشه بگم!)
به این فکر کنیم که بعضی روزها فقط کارمون پر و خالی کردن این بطن پهناور شده به این فکر کنیم که چقدر ضعیف و کوچیک هستیم که بی نیاز از قضای حاجت نیستیم و همیشه باری کثیف و بدبو با خودمون حمل می کنیم!
و هزاران هزار فکر دیگه که نبوغ و ذهنی خلاق داشته باشی و تو دستشویی به جای شمردن مگس ها و آواز خوندنیه کم در موردش فکر کنی و تو این بحر عظیم(!) مستغرق بشی، کشفشون خواهی کرد و به نتایج جالبی میرسی!
پاپستی______________________________________________
1- بازم معذرت میخوام که حرف هام بو داشت! اما آخرش بالاخره باید این حرف ها را زد تا آگه خوابیم بیدار بشیم و به اطرفمون بهتر نگاه کنیم.
2- فکر کنم یه جهاد اکبر کرده باشم! آخه احتمالاً با خوندن این مطلب، هر موقع یاد من افتادین یاد دستشویی میفتین یا هر موقع دستشویی رفتین یاد من میفتین!
3- به دلیل کاربرد شدید این شکلک خیلی جاها به قرینه معنوی حذف شد!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ